شایستگی در دنیای کلمات
الان پاییزه. کتابایی که توی تخفیف بهاره خریده بودم، همرو خوندم. الانم مشغول خوندن کتاباییم که توی تخفیف تابستون خریدم. چنتا از کتاباییم که بین این دوتا تخفیف خریده بودم، خوندم و همین روزام منتظرم بهم زنگ بزنن تا برم خریدای تخفیف پاییزمو تحویل بگیرم.
درباره معنی زندگی، بار هستی، ابله، در انتظار گودو، هملت، اتللو، وقتی نیچه گریست، تهوع و وایزنبرگ اوهایو. چقد واسه خوندن این آخری مشتاقم. مشتاقم بدونم شروود اندرسون چیکار کرده واسه ادبیات که میگن نوی تاریخ مورد کم لطفی واقع شده و اونطور که باید، با زنده نگه داشتن اسم و آثارش، ازش قدردانی نشده. چیکار کرده که ناشناس بودنش توی عصر حاضر، ظلم به این نویسنده تلقی میشه. چیکار کرده که همینگوی باید ممنونش باشه و چه اثر و فکر جاودانی به جا گذاشته که با وجود تاثیر گذاشتن روی دنیا و زندگی مردمش، هم چنان گمشده و گمنام بزرگ تاریخ ادبیاته. حتما وقتی کتابش به دستم رسید و خوندمش میام اینجا راجعش مینویسم، چه چیزی دستگیرم شد، چه نشد، چه خوب بود و چه خوب نبود.
این روزا دوران خلوتی رو دارم سپری میکنم که بشدت باهاش سازگارم. این دوران خلوتی کمکم کرد تا بالاخره به آرزوی دیرینهام نزدیک بشم، خوندن کتاب فراوون. قبلا داشتم توی دنیای هنر تلاش میکردم. حالا شیفت پیدا کرده روی ادبیات. حس میکنم دنیای رنگ ها و کلمات تنها پناهگاههای روانی و ذهنی و عاطفی بشریت باشن، آدمو جوون و بیداردل و روشنفکر نگه میدارن و برای من به شخصه تنها روزنههای امید توی این روزگارن. قبلا رویای خلق اثر خارقالعاده ای رو داشتم که جهان و آدماشو تا سالها متاثر کنه ولی فهمیدم فعلا همین که خودمو انسان پرورش بدم به قدر کفایت خارقالعاده هست. مضافا بر این اینکه شاهکارای هنری و ادبی همه از فکرایی زاده شدن که انسانیت در خوی و سرشتشون بوده. بدون انسانیت نمیشه دنیا رو متاثر کرد و تغییر به وجود آورد... و انسان بودن چقدر سخته. اینکه خوش فکر کنی و ارزنده، اینکه سرت پر باشه از تحلیلهای بهموقع، اینکه لبریز باشی از رفتارهای لطیف و دقیق و شایسته، اینکه بتونی بدون منت فداکاری کنی و بگذری، اینکه به وفتش محکم باشی و نه بگی و جسارت و حتی رذالت بخرج بدی، همون رذالتی که شکسپیر میگه اگه به وقتش به کار ببریش نیکو و نافع میشه. اینکه زیبایی و حسن رفتار از وجناتت بیداد کنه، اینکه بتونی عمق حرفها، نگاهها، تصویرها و فکرها رو دریافت کنی. اینکه ذهنت اونقدر ورزش کرده باشه که ارزششناسی بلد باشه، اینکه دلت اونقدر تمرین کرده باشه که مطابق ارزشها بزرگ شده باشه، اینکه هیچ موضوع کج و گوشهداری در تو راه نداشته باشه و به تو و وجود تو شباهتی نداشته باشه و و و...
شایسته بودن و انسان بودن خیلی کار سختیه.