پرنده چوبی

پرنده چوبی

فکر و قلم

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۵ ب.ظ

زندگی من سرتاسر زندگی در چالش ها بوده، چالش هایی که از گفته ها و شنیده ها و دیده ها پیداست سالی به دوازده ماه برای هرکسی پیش می آید. چالش هایی که انقدر فکر تو را مشغول چیستی و چگونگی خودت و زندگیت میکند که رنج و غم و بی تابی کمترین پیامد های آن است، همان چالش هایی را میگویم که در نتیجه گذراندنش آدم عوض میشود، همان ها که نقطه عطف زندگی است و در جمله هایی نظیر "تا قبلش اینجوری بود، بعد ازون دیگه همه چی عوض شد" می آید.

مدت های مدیدی است قلم را به کناری گذاشته و فقط میخوانم، میخوانم و زیر جملات زیبا و ساده و آرام و پر معنی خط میکشم، میخوانم و تلاش میکنم افکار آدم های ناب را با خواندن نوشته هایشان ببلعم. در مزرعه ذهنم افکار ادیبان را همچون دانه ای میکارم به این امید که روزی ادبیات و هنر ثمره آن و ویژگی خاصه ام باشد.

اما ادعا ندارم که در خواندن کتاب ید طولایی دارم. اتفاقا خیلی نوآموزم، خیلی مبتدی، خیلی کارآموز مآب، مثل دانشجوی ترم یکی که سوراخ سمبه های دانشگاهش را هنوز نمیشناسد.

در این مدت که نوشتن مثل سابق را کنار گذاشتم، قلمم نیمه خشکیده است، آماج فکرها پابرجاست اما مترجمشان که قلمم بود خیلی خوب کلمه هارا ردیف نمیکند. فکرهارا طوری روی کاغذ نمی آورد که خاطرم جمع باشد جایی ذخیره شان کردم، آنقدر خوب جمله بندی نمیشوند که بگویم خیالت راحت، همه را به ورق های کاغذ سپردی و از فراموش کردنشان در امانی. فکرها می آید و من نمینویسم، فکر ها به سرعت ماشین هایی که کنار جاده از کنار آدم عبور میکنند و موهای آدم را پخش و پلا میکنند از ذهنم میگذرند و من بعد از چند لحظه لذت بخشی که با فکرهای تازه ام داشتم، همه را فراموش میکنم و بدون کوچکترین اثر نقطه میشوند در انتهای جاده فکرم. وقتی سعی در ثبتشان میکنم متن ها راضی کننده نیستند. امان از متنی که از فکری اعلی نشات میگیرد اما عیاری ندارد. اینجا فکر دارد پیش میرود اما روند پیشروی اش ثبت و ضبط نمیشود تا اگر روزی عقبگردی در طرز نگرش و تعقل و اخلاق و احساس اتفاق افتاد، کمکی باشد برای نجاتش. اما من به این نتیجه رسیدم که بنویسم، هرچقدر سخت، هرچقدر پرت و پلا.

من نتایج فکرهایی را که با رنج فراوان عایدم شده، به این راحتی ها تسلیم ایده‌آل‌گرایی ئی که برای دست نوشته هایم دارم نخواهم کرد.

شاید ذهنم از توصیفات بی نظیر کتاب هایی پر است که میخوانم و همین باعث شده جمله های خام خودم مرا قانع و راضی نکند. عیبی ندارد اگر علت این باشد. چون این متن های زیبا یک روزی در ذهن دم میکشد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۷
طاهره نیک مهر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی