گاهی انگار مشت مشت نور به قلبم میپاشن، پر از عشق میشه، پر از امید. توی این لحظهها حس میکنم زندگی خیلی راحته، خیلی سبزه، مثل دون های سرخ شفاف انار جذابه. اینجور وقتا بنظرم ادامه دادن به زندگی اصلا سخت نیست، میتونم چیزا و آدمایی که ازشون آسیب دیدم و همچنان هم بهم آسیب میزنن تحمل کنم و حتی شکست بدم.
اما لحظههایی که قلبم قیری میشه و انگار توی یه عالمه دود غلیظ سیاه یا ماده لزج و چسبناک تیره رنگ بلعیده میشه، فکر میکنم ادامه دادن چه فایدهای داره وقتی تهش معلوم نیست، وقتی احتمالا اصلا تهی وجود نداره، وقتی همه زندگی همین حال بدِ مسریُ و مزمنِ دلگیری و خفگیه.
من حالتهای روحی متناقض زیادی دارم. گاهی به اندازه یه عمرِ نو، احساس سرزندگی میکنم و گاهی فکر میکنم از یه ۹۰ و اندی ساله وقت کمتری برام مونده. گاهی حس میکنم مثل سیب زمینی های سوخته ته قابلمه، سنگ و جزغالهام و گاهی حس میکنم به اندازه دیدن تمام شکوفههای دنیا روحیه نو و لطیفی دارم.
این روزها یه حالی که دارم اینه که زود لحظهها برام بیمعنی میشن، خیلی سریع احساس پوچی و " خب حالا چیکار کنم" بهم دست میده. این لحظهها همه خستگی دنیا رو توی وجودم حس میکنم، همه احساس انصراف از دنیارو. دقایقی که از شدت خالی بودن همه چیزش توی ذوق میزنه. ساعتی که روی دیوار ثانیههاش الکیالکی میگذرن، کنترل تلویزیونی که حتی اگه بهترین برنامه تلویزیونم پیدا بشه اما به زدن دکمه کانال بعدی ادامه میدم تا برنامه بهتر از بهتری پیدا کنم. لپتاپی که پروژههامو باهاش باز میکنم و فقط باهاشون ور میرم و ویرایش الکی روشون میزنم. گوشی که مضخرفترین شبکه ارتباطی انسانی رو جلوی چشمام میاره بدون اینکه خودم دیده بشم. کتابایی که فکر میکنم خوندنشون فقط ورق زدنه. قدم زدنی که بیشتر بهم احساس خستگی میده. توی این لحظهها هیچی معنی نداره، هیچی پیش چشمم باارزش جلوه نمیکنه.
این دو حال مثل بودن دو سر یه طیفه. یه سر طیف اوج خوشی، اون سرش اوج ناخوشی. هیچ کدوم از این دو حال هم اجازه ورود ذرهای حال و هوای مغایر با خودشونو نمیدن. مثل یه دیوار سنگی غیر قابل نفوذن. همینم باعث میشه غیر واقع گرایانه باشن. حال واقع گرایانه تلفیقیه از خوب و بد. توی اوج مشکلات، شادیهای کوچولو داره و توی اوج شادیها، مشکلات کوچولوی رو اعصاب. مثه سیاهی که توش لکههای سفیده یا سفیدی که توش لکههای سیاهه. ولی اون دو تا حالی که دو سر طیفن، اینجوری نیستن. صرفا یه جنس دارن، یا سیاه مطلقن یا سفید مطلق.