خط قرمز
برای آنچه میخواهید، تا کجا حاضرید از خط قرمزها عبور کنید؟
عدهای هستند که وقتی چیزی را میخواهند اصلا خط قرمزی برایشان وجود ندارد. هیچ محدودیتی متوقفشان نمیکند، همیشه دروازه جدیدی پیدا میکنند تا از آن عبور کنند به این امید که پشت آن همانی باشد که میخواستند. ولی گاهی گیتها را یکی پس از دیگری میگذرانند بی آنکه آنچه در انتظارش بودند بیابند. اما باز هم خط محدودیت را جابهجا میکنند و آن را به محلی دورتر منتقل میکنند تا پا فراتر بگذارند و پیشتر بروند و همینطور ادامه میابد.
نمیدانم غرور است یا خودخواهی، شاید هم هردو یکی باشد که همچون افساری به گردنشان، دائم مجابشان میکند که هنوز مرحله پذیرفتن و واقعبینی فرا نرسیده، جلوتر برو و آن خط قرمز را هم رد کن. از آن یکی هم بگذر. عیبی ندارد هرچقدر هم که تو را خیالباف کند.
کمکم باوری کاذب در آنها شکل میگیرد که برای رسیدن به آنچه میخواهند اما در قدرت اختیارشان نیست، هیچ محدودیت و حریمی وجود ندارد.
عاقبت چه بر سرشان می آید؟