پرنده چوبی

پرنده چوبی

چه خوب است اینجا!

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۱ ب.ظ

از دیشب که این وبلاگ را برای خودم ساختم فکرم یکسره میجوشد دقیقا مانند کتری روی اجاق که برای چای دم کردن اعلام آمادگی میکند، ذهن من هم میسازد و میچیند همه فکرهای خاک گرفته گوشه انباری ذهنم را. خیلی خوشحالم گوشه ای را در این دنیای شلوغ و پر هرج و مرج مجازی یافتم برای خود خودم و احیانا اندک خوانندگانی که اگر هم روزی باشند از روی میل قلبی خودشان است. نه مانند جایی مثل اینستاگرام .

جاهایی مثل اینستا دیگر نمیتوانی خیلی از خودت بگویی. چرا؟ چون آنجا غالب موضوعات جنبه ای نمایشی به خود گرفته، حتی موضوعات و فعالیت های مثبت. خیلی ها در رقابت با یکدیگرند سر کیفیت زندگی و شخصیت و امکانات و معلوماتشان. آن هایی هم که دغدغه این رقابت را ندارند بی آنکه بخواهند تماشاچی این نمایش ها شدند. دیگر لازم نیست بگویم نقش تماشاچی در فرهنگ به بالفعل آینده شهرت دارد.

اینجا میتوانم از کتاب هایم بگویم بی آنکه سایه بازی های روشنفکری اینستاگرامی روی متن هایم بیفتد. از گل ها و گلدان ها و پرنده های همه رنگ سفالیم بگویم. از آن گلم بگویم که مریض است و مریضی اش به گل دیگری سرایت کرده. از سه شمعدانی کوچکی که تنها گل هاییست که خودم کاشتم و در سه گلدان آبی و زرد و خاکی رنگ، لبه پنجره اتاقم را تزئین کرده اند. از کاکلی بگویم، از لحظه ای که با چشم نیمه باز و سرکج کنج بالای اتاق را چک میکند یا آن وقت هایی که پشت پنحره خیابان را تماشا میکند. لحظه ای که میپرد روی جالباسی پشت در اتاق و لبه های کاغذ دیواری را میکند و جذاب تر از همه وقت هایی که گوش هایش نشانه های حضور مامان را دریافت میکند، عطسه مامان، سرفه مامان، صدای گوشی مامان، صدای کلید مامان، صدای خود مامان و... و بسته به حالش یا بلند و ممند سوت میکشد و صدا میزند یا جیغ ریز و ضعیفی میکشد و بیخیال به خوابش ادامه میدهد. از سیتکام هایم. ازینکه شب ها دیدن سریال هایم برایم حکم لحظه ای را دارد که آخرین سوال آخرین امتحان خرداد را با موفقیت جواب میدادی و خودکار را با احساس پیروزی کنار برگه ات میگذاشتی. از فکر های پیچیده و پنهانم. اینجا میتوانم همه را نقد کنم برای خودم. بگویم که چقدر دغدغه اخلاقیات را دارم و به دنبال مفاهیمی چون نجابت، اصالت، وقار و آرامش کوچه به کوچه درحال جست و جوی دنیا و تاریخ و آدمهای ادبیش هستم. اینجا دیگر نگران به خطر افتادن تواضعم نیستم. میتوانم بگویم چنتا کتاب خواندم و هرکدام چقدر جوگیرم کرده و فکرم را مشغول ساخته است. میتوانم بنویسم با چه حالی کتاب هایم را میخرم. میتوانم تعریف کنم امروز از لب پر شدن سر و دم یکی از پرنده های سفالیم (طوطو) نزدیک بود گریه کنم. میتوانم از چخوف نقل قول کنم. میتوانم تعریف کنم چقدر خواندن زندگی و حرفه همینگوی امروز صبح به جانم چسبید. میتوانم بگویم چقدر نیچه را دوست دارم بدون اینکه شعارگونه باشد. میتوانم بگویم امروز کدام کتاب را به لیست انتظارم افزودم و کدام یکی را خریدم و با ماژیک هایلایت رویش را به نشانه افزودن به آرشیو کاغذیم خط کشیدم و خلاصه میتوانم خودم باشم بدون ترس اینکه دغدغه هایم به رسم این روزها هم طراز ادعاها و کلیشه ها بنظر برسد.

من واقعی، این روزها فقط کتاب است و فکر ادبیات. از صبح که بیدار میشوم کتابم را دستم میگیرم و میخوانم، زیر برخی جملات را با مداد اتود مشکی رنگی که همیشه ضمیمه کتابم است و کاکلی دائم نوکش را میشکند خط میکشم. گاهی جملات را دوبار میخوانم چون متوجه نشدم، گاهی سه بار میخوانم چون سه بار است که خواندم و مطلب را دریافت نکردم، گاهی فهیدم اما باز هم دوبار و سه بار میخوانم بس که عجیب فکر زیبایی پیش چشم هایم میابم. حال تصور کن این حال و احوال را در کپشن اینستاگرامی به اشتراک بگذاری! یک جوری میشود که به دلت نمینشیند و هر چند وقت یکبار تو را به شک می اندازد که نکند من هم جزو نمایش های اینستاگرامی شدم!

حالا اینجا برای فکرهای تو سرم و جملات سرزبانم مثل حرمسرای امنی می ماند. گل هایم جای خود را در اتاقم داشتند، کتاب هایم صاحب خانه ای بزرگ و زیبا هستند (کتابخانه ام)، طوطو هایم جای جای اتاقم لانه کردند، به کاکلی و خانه اش کنج دنجی بخشیدم. فقط صداهای توی سرم جایی را نداشتند تا خود حقیقی شان باشند. توی نوت های گوشیم مینوشتم، اما نمیدانم آپلود کردن چه خاصیتی دارد که سیصد چهارصد تا نوت گوشیم را در نظرم خانه خوبی برای متن ها جلوه نمیدهد. شاید به این امیدم که آدم های شبیه خودم یک روزی این نوشته ها را بیابند و بخوانند. همانطوری که خودم اینجا را یافتم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۷
طاهره نیک مهر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی